آمد رمضان هست دعا را اثری
دارد دل من شور و نوای دگری
ما بنده عاصی و گنهکار توییم
ای داور بخشنده بما کن نظری
کاش در این رمضان لایق دیدار شویم. *** سحری با نظر لطف تو بیدار شویم
تنهایی بد است ، اما بد تر از آن اینست که بخواهی تنهاییت را با آدم های مجازی پر کنی ، آدم هایی که بود و نبودشان به روشن یا خاموش بودن یک چراغ بستگی دارد
من دلم می خواهد
ساعتی غرق درونم باشم!!
عاری از عاطفه ها...
تهی از موج و سراب...
دورتر از رفقا...
خالی از هرچه فراق!!
... من نه عاشق هستم ؛
و نه محتاج نگاهی که بلغزد بر من...
من دلم تنگ خودم گشته و بس
چه شود بیاید آن روز که به تو رسیده باشم / به هوای دیدن تو ز هوا رهیده باشم
همه عمر من به یاد تو گذشته نازنینا / نکند که من بمیرم و تو را ندیده باشم . . .
(به امید ظهورش ، میلاد آقا مبارک)
گویند کسان که روز عید آمده است
این نکته بطبع من بعید آمده است
روزیست به ماعید که گویند همه
زان یار سفرکرده نوید آمده است
ولادت امام زمان(عج) مبارک
...مزرعــه نیست که هی شخمش میزنی لعنتــــــــــی
بیاید بنشیند فقط سکوت کند
من هـی حرف بزنم...
و بزنم و بزنم...
تا کمی کم شود از این همه بار.
بعد بلند شود و برود
نه نصیحتی نه.....
انگار نه انگار

آسمـان هـم کـه بـاشی
بـغلت خـواهــم کـرد …
فـکر گـستـردگـی واژه نبـاش
هـمه در گـوشه ی تـنـهایـی مـن جـا دارنـد …
بفرمایید بستنیییییییییییییییییییییییی
زندگی پــر از دو رنگی هاست
کاش یک رنگ بیشتر نباشیم
حتی اگه اون یه رنگ سیاه باشه
اسمش را می گذاریم دوست مجازی
اما آن سو یک آدم حقیقی نشسته
خصوصیاتش را که نمی تواند مخفی کند
وقتی دلتنگی ها و آشفتگی هایش را می نویسد
وقت می گذارد برایم، وقت می گذارم برایش
نگرانش می شوم
دلتنگش می شوم
وقتی در صحبت هایم به عنوانِ دوست یاد می شود
مطمئن می شوم که حقیقیست
هرچند کنار هم نباشیم
هرچند صدای هم را هم نشنیده باشیم،
من برایش سلامتی و شادی آرزو دارم
هرکجا که باشد...!
کوچه ها را بلد شدم،
خیابان هارا،
مغازه هار ا،
جدول ضرب را
حتی...!
و دیگر در هیچ راهی گم نمی شوم.
اما
گاهی میان آدم ها گم می شوم .
آدمها را بلد نیستم...!!!
بیخودی پرسه زدیم صبحمان شب بشود
بیخودی حرص زدیم سهممان کم نشود
ما خدا را با خود سر دعوا بردیم
و قسم ها خوردیم
ما به هم بد کردیم
ما به هم بد گفتیم
ما حقیقت ها را زیر پا له کردیم
و چقدر حظ بردیم که زرنگی کردیم
روی هر حادثه ای حرفی از پول زدیم
از شما می پرسم
ما که را گول زدیم ؟
دخترجوانی از مکزیک برای یک مأموریت اداری چند ماهه به آرژانتین منتقل شد.
پس از دوماه، نامه ای از نامزد مکزیکی خود دریافت می کند به این مضمون:
لورای عزیز، متأسفانه دیگر نمی توانم به این رابطه از راه دور ادامه بدهم و باید بگویم که دراین مدت ده بار به توخیانت کرده ام !!! و می دانم که نه تو و نه من شایسته این وضع نیستیم. من را ببخش و عکسی که به تو داده بودم برایم پس بفرست
باعشق : روبرت
دخترجوان رنجیـده خاطر از رفتار مرد، از همه همکاران و دوستانش می خواهد که عکسی از نامزد، برادر، پسرعمو، پسردایی ... خودشان به او قرض بدهند و همه آن عکس ها را که کلی بودند باعکس روبرت، نامزد بی وفایش، در یک پاکت گذاشته و همراه با یادداشتی برایش پست می کند، به این مضمون:
روبرت عزیز، مرا ببخش، اما هر چه فکر کردم قیافه تو را به یاد نیاوردم، لطفاً عکس خودت را از میان عکسهای توی پاکت جدا کن و بقیه را به من برگردان.....
آنگاه که ...
ضربه های تیشه زندگی را
برریشه ی آرزوهایت حس میکنی؛
به خاطربیاورکه...
زیبایی شهاب ها
ازشکستن قلب ستارگان است
چه قدر فاصله اینجاست بین آدمها
چه قدر عاطفه تنهاست بین آدمها
کسی به حال شقایق دلش نمی سوزد
و او هنوز شکوفاست بین آدمها
کسی به نیت دل ها دعا نمی خواند
غروب زمزمه پیداست بین آدمها
چه می شود همه از جنس آسمان باشیم
طلوع عشق چه زیباست بین آدمها
تمام پنجره ها بی قرار بارانند
چه قدر خشکی و صحراست بین آدمها
تقدیم به همه دوستان گلم