★☆ღآسمانღ☆★
فردا آسمان از آن من است
نوشته شده در تاريخ یک شنبه 24 ارديبهشت 1391برچسب:, توسط آسمان |


تو زن شدی...

نه برای در حسرت ماندن یک بوسه !

برای ...خلق بوسه ای از جنس آرامش...

تو زن نشدی...

که همخواب.....آدم های بیخواب شوی!

زن شدی...

که برای خواب کسی رویا شوی!

تو زن نشدی...

که در تنهایت.. حسرت آغوشی عاشقانه را داشته باشی...

زن شدی تا...

تا آغوشی در تنهایی عشقت باشی...

روزت مبارک

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 19 ارديبهشت 1391برچسب:, توسط آسمان |

دفتری بود که گاهی من و تو
می نوشتیم در آن

از غم و شادی و رویاهامان
از گلایه هایی که ز دنیا داشتیم
من نوشتم از تو:

که اگر با تو قرارم باشد
تا ابد خواب به چشم من بی خواب نخواهد آمد
که اگر دل به دلم بسپاری

و اگر همسفر من گردی
من تو را خواهم برد تا فراسوی خیال
تا بدانجا که تو باشی و من و عشق و خدا!!!
تو نوشتی از من:

من که تنها بودم با تو شاعر گشتم
با تو گریه کردم
با تو خندیدم و رفتم تا عشق
نازنیم ای یار
من نوشتم هر بار

با تو خوشبخترین انسانم…
ولی افسوس
مدتی هست که دیگر نه قلم دست تو مانده است و نه من!!!
نوشته شده در تاريخ سه شنبه 19 ارديبهشت 1391برچسب:, توسط آسمان |

 

گاهی دلت بهانه هایی می گیرد که خودت انگشت به دهان می مانی...

گاهی دلتنگی هایی داری که فقط باید فریادشان بزنی اما سکوت می کنی ...

گاهی پشیمانی از کرده و ناکرده ات...

گاهی دلت نمی خواهد دیروز را به یاد بیاوری انگیزه ای برای فردا نداری و حال هم که...

گاهی فقط دلت میخواهد زانو هایت را تنگ در آغوش بگیری و گوشه ای گوشه ترین گوشه ای...! که می شناسی بنشینی و"فقط" نگاه کنی...

گاهی چقدر دلت برای یک خیال راحت تنگ می شود...

گاهی دلگیری...شاید از خودت...شاید

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 19 ارديبهشت 1391برچسب:, توسط آسمان |

این منم خسته در این کلبه ی تنگ

جسم درمانده ام از روح جداست،

من، اگر سایه ی خویشم، یا رب

روح آواره ی من کیست، کجاست ؟
نوشته شده در تاريخ سه شنبه 19 ارديبهشت 1391برچسب:, توسط آسمان |

خدايا ؛

 

 

کسي را که قسمت کس ديگريست،

 


سر راهمان قرار نده...

 


تا شبهاي دلتنگيش براي ما باشد...

 


و روزهاي خوشش براي کس ديگري...!

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 14 ارديبهشت 1391برچسب:, توسط آسمان |

کشف کردم که بالاترین سرعت تو دنیا سرعت نور نیست ، سرعت رنگ عوض کردن آدماست...!

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 14 ارديبهشت 1391برچسب:, توسط آسمان |

 


یک پنجره برای دیدن
یک پنجره برای شنیــــــــــــــــــدن
یک پنجره که مثل حلقه ی چاهــــــــــــــــــــــــی
در انتهای خود به قلب زمین می رســـــــــــــــــــــــــــــــــــــد
و باز می شود به سوی وسعت این مهربانی مکرر آبی رنـــــــــــــــــــــــگ
یک پنجره که دست های کوچک تنهایــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی را
از بخشش شبانه ی عطر ستاره های کریــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم
سرشار می کنــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ​ـــــــــــــــــــــــــــــــــد
و می شود از آنجـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ​ــــــــــــــــــــــــــــــــــا
خورشید را به غربت گل های شمعدانی مهمان کــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرد
یک پنجره برای من کافیســــــــ*ـ*ـ*ـ*ــــــــ*ـ*ـ*ـ*ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت
*ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ*ـــ ـــــ ــــــ ـــــ ـــــ ــــ ـــــ*ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ*
*ــــــــــــــــــــــــــــــ*ــــــ ـــــ ــــ ـــــ ــــ ـــ*ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ*
*ـــــــــــــــــــــــــ *ــــ ـــ ــــ ــــ ـــ*ــــــــــــــــــــــــــــــــ*
*ـــــــــــــــــــــــــ*ــ ـــ ـــ ـ*ـــــــــــــــــــــــــــــ*
*ــــــــــــــــــــــ*ـ ـ*ـــــــــــــــــــــــ*
*ـــــــــــــــــــــ*ــــــــــــــــــــ*
*ـــــــــــــــــــــــــــــ*
*ــــــــــــــــ*
*ــــــ*
*
نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 14 ارديبهشت 1391برچسب:, توسط آسمان |

 

خدايا !

نميگم كه دستم رابگير

سالهاست كه گرفته اي مبادا رها كني ...
نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 13 ارديبهشت 1391برچسب:, توسط آسمان |


 

 

گاهی دلم میخواهد،

 

 

 

وقتی بغض میکنم

 

 


خدا از آسمان به زمین بیاید، اشک هایم را پاک کند، دستم را بگیرد

 

 


و بگوید: اینجا آدما اذیتت میکنن ؟


بـیـا بـــریـــــم .....

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 13 ارديبهشت 1391برچسب:, توسط آسمان |

 

تنهایی را ترجیح میدهم به تن هایی که روحشان با دیگری است.

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 13 ارديبهشت 1391برچسب:, توسط آسمان |

 

 

خسته ام...

تکیه زده ام بر دیواری ازسکوت؛

گاه گاهیهق هقتنهایی هایم سکوتم را میخراشد ونقشی از یادگاریمیزند

یادگاری هایی که کسی سواد خواندنش راندارد

هیچ کس جزخــــــدا...!

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 13 ارديبهشت 1391برچسب:, توسط آسمان |

 

امــــروز

در ِ
قـــــلبم

بـــــرای همیشــــــــهـــ پـــــــلمپ شــــــد ;


به جرم دوســـــــت داشتن هــــــــای بـــی مــــــــورد

لطفـــــا دیگر ســـــــراغ آن نیـــــــــاییــــد

حــــــــتی بـــــــــا مجــــــوز رسمی از عقــــــــل!

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 13 ارديبهشت 1391برچسب:, توسط آسمان |

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 13 ارديبهشت 1391برچسب:, توسط آسمان |

من عاشقانه هايم را ؛

روی همین دیوارِ مجـــازی می نویسم ....

از لج ِ تو ؛ از لج ِ خودم !

که حاضر نبودیم یکبار واقعـــــــی به هم بگوییم شان ... !!!

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 10 ارديبهشت 1391برچسب:, توسط آسمان |

 

شـــــغــــل شـــــــريفــــي است

ســــــــــــــوختن بـــــــراي او كـــه لــــــــــــحــظــه اي

برايـــــــــت تــــــــب نكـــــــــــــــــرد

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 10 ارديبهشت 1391برچسب:, توسط آسمان |

مبهـوت يڪـ شـِڪـست ، مغلوب يڪـ اتِفاق


مصلوب يڪـ عــِشق ، مفعول يڪـ تاوان


خـُرده هايـَش را باد دارد ميبـَرد


و او فقـط خاطراتـَش را مُحڪـم بَغل گـِرفته


بيـا آخرين شاهڪـارت را بيبين


مـُجسمـﮧ اے ساخـتـﮧ اے بـﮧ نـامـ ِ

" مـَـــــــ ن

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 10 ارديبهشت 1391برچسب:, توسط آسمان |

 

 

 
به فال نیک می گیرم
 

 

 

 

رفتنم از قلب تو را!
 

 

 

 

تو نیز
 

 

 

 

صبر کن
 

 

 

 

و حسرت وار به نظاره بنشین
 

 

 

 

مـیلاد دوباره ام را!

ای تعبـیر تلخ فال هایم...

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 10 ارديبهشت 1391برچسب:, توسط آسمان |

 
 
 
اینجا زمین است رسم آدم هایش عجیب است!

اینجا گم که مى شوى به جاى اینکه دنبالت بگردند فراموشت مى کنند ..

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 10 ارديبهشت 1391برچسب:, توسط آسمان |

 

 


 
بـَـچه کــه بودیـــم...

اگر بســتنیمـــان را گــــاز می زدنـــد قیامـــت بـه پا مــے کردیـــم!

چـــه بیهـــوده بــُزرگ شـــدیم...

روحمـــان را گـــاز مــے گیرنـــد و سکـــــــوت مــے کنیم..

 

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 3 ارديبهشت 1391برچسب:, توسط آسمان |

 


 به سلامتی اونایی که انقد خستن که نمیتونن خیانت کنن!!



و انقد تنهان که نمی تونن دوباره عاشق شن...





نـــــوش!!

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 3 ارديبهشت 1391برچسب:, توسط آسمان |

 

یک نفر من را از ارتفاع هزار پایی و شاید هم بیشتر به اینجا پرتاپ کرد
و این آغاز فروپاشی بود
من به بلوغ نخواهم رسید
هر قطعه از من جایی جا مانده است - شاید
کلمات را نمی فهمی وقتی من از فروپاشی می گویم!
وقتی از دوست داشتن دروغ های مهربان می گویم
و از لبخندی که بر لب هایت عفونت کرده بود.
شقیقه هایم تیر می کشد
خودم را پشت پنجره اتاق می گذارم و چشمانم را تماشا می کنم
چشمانم رودخانه یخ زده ای است که خواب ماهی می بیند
من به پایان این شب ایمان ندارم
من با تاریکی هم آغوش شده ام، من در تاریکی نطفه بسته ام و من تاریکی زاییده ام
من ضربان قلب این شبم
شقیقه هایم تیر می کشد
تو مرا می فهمی؟

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 3 ارديبهشت 1391برچسب:, توسط آسمان |

عشق تو


شوخی زیبایی بود که خداوند با قلب من کرد !


زیبا بود


امّا


شوخی بود !

حالا . . .


تو بی تقصیری !


خدای تو هم بی تقصیر است !



من تاوان اشتباه خود را پس میدهم . . . !


تمام این تنهایی


تاوان « جدّی گرفتن آن شوخی » است . . . !

.: Weblog Themes By LoxBlog :.

تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.